1. خانه
  2. مستندات
  3. Lost Horizon
  4. فصل سوم: مقابله با زمان

فصل سوم: مقابله با زمان

از مسیر بازار و خروجی شمالی به ژندارمری بروید. مامور ژاندارمری برای آزادی هیز تقاضای دویست فرانک را می کند. خارج شوید. هیز از پنجره سلول با شما صحبت می کند. او چشم اژدها را دارد. ولی برای به دست آوردن آن ابتدا باید هیز را نجات داد. به علاوه هیز انگشتری برای فروش به شما می دهد. میله چاه را بردارید. به خیابان عتیقه فروشی برگردید. با مارگیر و جواهر فروش صحبت کنید. او انگشتر را به بهای پنج فرانک و یک کوپن می خرد! وارد عتیقه فروشی شده و با آقای لاکوست صحبت کنید. او دادن قرص های قلب هیز را منوط به پر کردن فرم درخواست همراه با مهر رسمی می کند. به ژاندارمری رفته و تقاضای مهر کردن فرم را نمایید. مامور این کار را برایتان انجام نمی دهد. باید راهی برای دسترسی به ژاندارمری بیابید. به صحرا بروید. کمی کاه و با کمک دسته چاه کمی سنگ آتش زنه بردارید. برای استفاده از سنگ ها نیاز به صیقل دادن آن دارید. جواهر فروش این کار را برایتان انجام می دهد. حال یک ذره بین دارید. به ژاندارمری بروید. ذره بین را روی یکی از پایه های چاه ثابت کنید و کاهها را جلوی آن قرار دهید. آتش گرفتن کاه ها باعث خروج مامور می شود. میله چاه را به هیز بدهید. او مهر را برداشته و به شما می دهد. پس از ممهور کردن فرم، مهر را به هیز داده و برای دادن فرم به لاکوست به عتیقه فروشی بروید. فرم را به لاکوست داده و صندوق کوچک را بردارید. صندوق را به هیز دهید. درون صندوق یک طلایاب است. همچنین با کمک میله چاه، گوی طلایی روی صندوق را بردارید. به بازار برگردید.

با میوه فروش صحبت کرده و نصف هندوانه ای را به بهای پنج فرانک از او بخرید. با میله داخل هندوانه را تمیز کنید. به مغازه رنگرزی بروید. با رنگرز صحبت کرده و پوست هندوانه را از آب پر کنید. با دادن آب به مارگیر، فلوت او را بگیرید. در جلوی دروازه صحرا پوستری می بینید. آن را بخوانید. به صحرا بروید. شتری در کنار چادر دورتر می بینید. با زدن فلوت، او را به نزد خود بکشانید. شتر از مسیر امنی به شما می رسد. حال مسیر صحرا باز است. به محل اقامت بربرها بروید. جشنواره ای در اینجا در حال برگزاری است. برای شرکت در آن نیز به ردایی آبی رنگ دارید. به بازار برگردید.

برگه را به لباس فروش بدهید و تقاضای ردایی آبی بکنید. متاسفانه ردای آبی تمام شده است. ردایی به رنگ سفید گرفته و نزد رنگرز بروید. رنگ آبی تمام شده است ولی رییس کاروان بیرون شهر آن را دارد. به صحرا رفته و سمت برکه آب بروید. با دادن قرص نان، رنگ نیلی را گرفته و به رنگرز بدهید. حال ردایی با رنگ آبی دارید. به نزد بربرها بازگردید. به چادر مسابقه کشتی بروید. پس از صحبت با مسئول مسابقه، با عزیز، قهرمان کشتی بربرها مسابقه دهید. او به راحتی شکستتان می دهد. به چادر پیشگوی بربرها در سمت چپ چادر مسابقه بروید. او نصایحی به شما می کند. به علاوه گیاهی به نام تاتوره خاردار را معرفی می کند که سرگیجه آور است. برای به دست آوردن آن نزدیک برکه رفته و کمی تاتوره بچینید. بار دیگر نزد بربرها بازگردید. تاتوره را درون سطل آب بریزید. بار دیگر مسابقه دهید. برنده شده و صد فرانک بگیرید. به شهر بازگردید. شعبده باز در بازار است. در بازی او شرکت کنید. دور نخست شکست می خورید. برای دور دوم گوی طلایی را به او بدهید. پس از حرکت ظرف ها، بادستگاه طلایاب، ظرف صحیح را بیابید. برای بار سوم هم مسابقه داده و برنده شوید. حال پول کافی برای آزادی هیز دارید. به ژاندارمری بروید.
هیز آزاد می شود. او در گفتگویی طولانی از شهری باستانی و مخفی به نام شامبالا صحبت می کند. برای ورود به آن دو کلید نیاز است. یکی چشم اژدها که اکنون در اختیار هیز است. کلید دیگر ورود در معبدی در هند قرار دارد. ولی برای رسیدن به آنجا نقشه ای نیاز است. این نقشه اکنون باید در موزه برلین باشد. ولی ناگهان اتفاقی می افتد و…